بنده ی مخلوق مباشم، که بجز بندگی ذاتِ خدا نتوان کرد
تکیه بر منصب و ایوان و سرا نتوان کرد
دل به این زندگیِ زود گذر، نتوان بست
بر سرِ آبِ روان، خانه بنا نتوان کرد
. . . ❀•.¸¸.❀ . . .
چون رسد پیکِ اجل، شاه و گدا یکسانند
پس در این منزل ِ ویران، من و ما ، نتوان کرد
. . . ❀•.¸¸.❀ . . .
هر چه بر من رسد از محکمه ی عدل خداست
تکیه جز بر در تسلیم و رضا، نتوان کرد
. . . ❀•.¸¸.❀ . . .
چون به صحرای عدم ، سیل فنا می جوشد
غیر تن را «عاشقا» ، سپر تیرِ بلا، نتوان کرد
...
فلاور پائیز ۹۱
تکیه بر منصب و ایوان و سرا نتوان کرد
. . . ❀•.¸¸.❀ . .
.
دل به این زندگیِ زود گذر، نتوان بست
بر سرِ آبِ روان، خانه بنا نتوان کرد
. . . ❀•.¸¸.❀ . . .
چون رسد پیکِ اجل، شاه و گدا یکسانند
پس در این منزل ِ ویران، من و ما ، نتوان کرد
. . . ❀•.¸¸.❀ . . .
هر چه بر من رسد از محکمه ی عدل خداست
تکیه جز بر در تسلیم و رضا، نتوان کرد
. . . ❀•.¸¸.❀ . . .
چون به صحرای عدم ، سیل فنا می جوشد
غیر تن را «عاشقا» ، سپر تیرِ بلا، نتوان کرد
...
فلاور پائیز ۹۱