Showing posts with label بی نیازی. Show all posts
Showing posts with label بی نیازی. Show all posts

Thursday, 25 February 2010

كه را فريب ميدهى؟

همه رنگ حیله بینم پس پرده‌ی فریبت
برو ای دو رو که هستی ز گل دور و دوروتر


هر كس به دیگری زیانی برساند و یا ضربه ای به كسی بزند

بیشترین زیان را خود ازآن خواهد دید

چرا كه هركس در دادگاه عدل الهی در برابر اعمال ناروای خودش مسؤول است


دنیای فریب دنیای زشتی ست که در آن قلبهای بسیار میشکند وفریبکار اگرچه شاید به شیادی وفریب چیزی به کف میآورد اما بسیار چیزها را در وجود خویش از دست میدهد وهمچنین درنگاه عالمی که روزی دریابند که او انسانی فریبکار وروبه صفت است و درنهایت همه ی آنچه را که بدست آورده نیز به خواری زکف میدهد این قانون زندگیست



خدایا! اندیشه واحساس مرا در سطحی پائین میاور که زرنگی های حقیر و پستی های نکبت بار و پلید شبه آدم های اندک را متوجه شوم، چه، دوست تر میدارم بزرگواری گول خور باشم تا کوچکواری گول زن

از ما بهر حدیث به آزار چون کشد
ما مردمان بی دل و بی مکر و ساده‌ایم

خصمان ما اگر در خوبی ببسته‌اند
ما در وفاش چندین درها گشاده‌ایم

گر بد کنند با ما ما نیکویی کنیم
زیرا که پاک نسبت و آزاده زاده‌ایم


خدایا! بر اراده، دانش،عصیان، بی نیازی، حیرت، لطافت روح وشهامتم بیفزای


هیچ کس را مکر و فن سودی نکرد
پیش بازی‌های مکار قضا
...

Sunday, 21 February 2010

زنده‌دلان



سلسله موی دوست، حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست ، فارغ از این ماجراست



اینجا نماز زنده‌دلان جز نیاز نیست
وآنرا که در نیاز نبینی نماز نیست

مشتاق را بقطع منازل چه حاجتست
کاین ره بپای اهل طریقت دراز نیست

رهبانت ار بدیر مغان راه می‌دهد
آنجا مقام کن که در کعبه باز نیست

گر زانکه راه سوختگان می‌زنی رواست
چیزی بگو بسوز که حاجت بساز نیست

بازار قتل ما که چو نیکو نظر کنی
صیاد صعوه جز نظر شاهباز نیست

دردیکشان جام فنا را ز بی نیاز
جز نیستی بهیچ عطائی نیاز نیست


عشق مجاز در ره معنی حقیقتست
عشق ار چه پیش اهل حقیقت مجاز نیست

آن یار نازنین اگرت تیغ می‌زند
خواجو متاب روی که حاجت بناز نیست
خواجو