Monday, 14 February 2011

حرمت آزادگی



ای عجب آئین مهر و مردمی از یاد رفت ... حرمت آزادی و آزادگی بر باد رفت

بیستون فریاد میدارد زحسرت کای دریغ ... از نظر‌ها شور شرینکاری فرهاد رفت

هر زمان آید زمرغان گرفتار این خبر ... در قفس ماندیم و از ما بی‌ خبر صیاد رفت

دید صیادی بود از بهر صیدش در کمین ... هر طرف آهوی زخمی بهر استمداد رفت

جاهل از آز و طمع در قید نام و جاه ماند ... عارف و آزاده از وارستگی زین خاکدان آزاد رفت

شیوه ی ظالم ستیزی در نظر‌ها زنده شد ... بر زبان هر جا که نام کاوه ی حداد رفت

شاهد شادی نشد هرگز به چشمی جلوه گر
زان ستمهایی که "عاشق" بر دل‌ ناشاد رفت

فلاور
بهمن ۱۳۸۹

Saturday, 12 February 2011

کلیسای تادئوس : آذربایجان غربی



کلیسای تادئوس یا همان قره کلیسا، نام کلیسایی تاریخی در استان آذربایجان غربی ایران است که در جنوب ماکو و شمال شرقی چالدران در کنار روستایی به همین نام واقع شده‌است. قره در زبان آذری به معنای "سیاه" است و وجه تسمیه این نام سیاه بودن قسمتی از کلیسا است. ظاهرا ساختمان اصلی کلیسا تماما از سنگ های سیاه ساخته شده که پس از بازسازی قسمتی از سنگ ها به وسیله سنگ های سفید جایگزین شده است. به احتمال زیاد این عمل به صورت عمدی انجام شده تا آیندگان از شکل و ظاهر اولیه کلیسا مطلع باشند



قره کلیسا، مزار تادئوس (طاطاؤس) یکی از حواریون عیسی مسیح است. به استناد منابع تاریخی بخشی از ارمنیان پیرو دین زرتشت بوده‌اند و بخشی نیز آئین مهرپرستی داشته‌اند


براي نخستين بار در سال۴۳ ميلادي دو نفر از مبشرين حضرت مسيح به‌نام‌هاي طاطاوس و بارتلميوس از شمال بين‌النهرين گذشته و براي تبليغ در شهر ( آرداز) كه مركز پادشاهي ارامنه بود اقامت ميكنند و بدون توجه به دستور سنادوك ( پادشاه زرتشتي ارمنستان) به تبليغ آيين مسيح دست ميزنند و در نتيجه ۳۵۰۰نفر از جمله دختر پادشاه به نام ( ساندوخت) به دين مسيح مي‌گروند. پادشاه ارمنستان براي ممانعت از تبليغ دين مسيح، در سال ۶۶ ميلادي فرمان قتل عام آنان را صادر ميكنند و همه ارامنه مسيحي، از جمله دختر پادشاه به قتل مي‌رسند و اجساد آنان را در محل فعلي قره كليسا و حوالي آن مدفون مي‌سازند



 ارامنه مدعي هستند كه كليساي طاطاوس اولين كليسايي است كه به دستور مبشرين و حواريون مسيح در دنيا ساخته شده است وچون از نظر مذهبي شهادت را بزرگترين سعادت براي بشر ميدانند، هر سال در روزهاي آخر تيرماه و هفته اول مرداد ماه كه مصادف با قتل تادي مقدس و پيروان مسيحي او است در قره كليسا مراسم خاصي بر پا مي‌دارند



این کلیسا در دوره‌های مختلفی، به دلایل مختلف ویران و مجددا بازسازی شده است. در سال ۱۲۳۰ میلادی (۶۱۶ هجری قمری) هنگام حمله چنگیز، قسمت بزرگی از این کلیسا ویران شد، ولی هنگام اقامت هلاکوخان مغول در آذربایجان، خواجه نصیرالدین طوسی به مرمت آن همت گماشت



قره کلیسا دارای ویژگی خاص معماری ارمنی بوده و از نظر حجم و تکنیک یکی از با ارزش‌ترین آثار تاریخی کشور محسوب می شود. این بنا شهرت جهانی دارد و بسیاری از ارامنه داخل و خارج کشور برای انجام مراسم مذهبی به این کلیسا می آیند.كليسای طاطائوس از دو گنبد زيبا در اندازه ۲۴ و ۱۸/۵ متر تشكيل شده و قسمت خارجی آن نيز دارای طرح‌های معماری جالب و زيبا از جمله نقش‌های گل و بوته، تصاوير انسان و اشكال حيوانات است.اين بنا شامل بخش‌های قديمی با سنگ‌های تراشيده و سياه و بخشی جديد با رنگ‌های سفيد است





در دو کیلومتری شمال غرب کلیسا، بر بلندایی، نمازخانه ای وجود دارد که طبق گفته ها محل شهادت ساندخت، اولین شهیده مسیحی است که قدمت آن هم به کهنی قره کلیسا می باشد. این کلیسا در انتهای جاده ای قرار دارد که صرفا برای این کلیسا و یک روستای کوچک ساخته شده است


اين بنای تاريخی مذهبی، همه ساله در ايام شهادت طاطائوس، پذيرای جمع كثيری از ارامنه جهان است و به سبب برخورداری از معماری كم‌نظير، در تاریخ ۷ ژوئیه ۲۰۰۸، مجموعه قره کلیسا، شامل سه کلیسای اصلی با نام‌های قره کلیسا یا سنت تادئوس، سنت استپانوس و زور زور در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید


Friday, 11 February 2011

... کیمیا

یک عمری همه دنبال کلید بهشت میگردند
دنبال گنج
دنبال کیمیا
دنبال راز و رمز سعادت
ولی‌ جایی دنبالش میگردند که نیست
معلومه که نیست


کّل قضیه، خلاصه‌اش یک کلمه است: تو بگو کلید ، بگو رمز .. آنقدر که می‌‌پیچونی، پیچیده نیست، ساده است
...
خداوند متعال رمزش را در یک کلمه به موسی‌(ع) فرمود
فرمود: محبت برای خاطر من، عداوت هم برای خاطر من


دوست داشتن برای خدا
یعنی‌ تنها ترازوی دل‌، خدا
محبت فقط برای او
نه برای ظاهر

اگر معیار و میزان محبت خداوند باشد
اگر قدرم نبینی، باز عمل میکنی
اگر نا سپاسی هم ببینی‌، باز عمل میکنی

آنهایی که در رفاقت وسط کار کم میارند
برای این است که برای خدا نکردند
وگرنه که در این وادی هر چه بیشتر مبتلا شوی، مقرّب تر میشوی



آن کیمیا که همه به دنبال آن میگردند چیزی جز محبت نیست
 ...
مابقی بیراهه است ، سنگلاخ است



کليد گنج سعادت قبول اهل دل است
مباد آن که در اين نکته شک و ريب کند
حافظ
طلا و مس

Monday, 7 February 2011

... بیگانه





در این نا آشنا دیار مردمان صد چهره
با افقهای بی‌ وسعت سیاه و سفید
و دلهای سرمازده


نامم را خواند: جوابش ندادم
تبارم را گفت: خاموش شدم
قومیتم را ندا داد: سکوت کردم
.
.
.
منتظر روزی هستم
که دگر بار مرا فقط با همین دو کلمه صدا بزند: "ای انسان" ... ه
فلاور



 

Tuesday, 1 February 2011

چراغي را که ايزد بر فروزد هر آن کس پف کند ريشش بسوزد

چراغي را که ايزد بر فروزد
هر آن کس پف کند ريشش بسوزد

شيخ ابوسعيد ابوالخير از عرفاي بزرگ قرن پنجم است.شيخ ابو سعيد در مجالس وعظ و خطابه هميشه اشعار فارسي
مي خواند و مي توان گفت اولين سخنگويي است که افکار عارفانه را با شعر بيان مي کرده است... ملاقات او با دانشمند نامي شرق ابوعلي سينا سه شبانه روز در خلوت به طول انجاميد.پس از ملاقات مريدان ابوسعيد پرسيدند بوعلي را چگونه ديدي. گفت هر چه من مي بينم او مي داند. از بوعلي پرسيدند ابوسعيد را چه سان يافتي گفت: هر چه من مي دانم او مي بيند. در زمان ابوسعيد شهر نيشابور محتسبي داشت که با
ابو سعيد بسيار بد و منکر افکار او بود و هميشه منتظر فرصتي مي گشت تا او را آزار د هد...يکبار که براي شيخ ابوسعيد هداياي زيادي آورده بودند ازآنجا که رسم مردان خدا نيست چيزي را براي خود بخواهند و پس انداز کنند به پيشکارش حسن مودت دستور داد صوفيان و فقرا و اهل محل را براي صرف ناهار در خانقاه دعوت کند.در خانقاه شمعها روشن کند و عود بسوزاند. محتسب فرصت را غنيمت شمرده وارد خانقاه شد و ابو سعيد را مورد خطاب قرار داده که اين کارهاي خلاف براي چيست؟
ابوسعيد پرسيد چه خلافي؟ محتسب در جواب مي گويد مگر نميداني در روز روشن شمع افروختن اسراف است واسراف نيز حرام،ابوسعيد پاسخ مي دهد نه من نمي دانستم حال تو
مي گويي خودت برو خاموش کن. محتسب جلو مي رود اولين را پف مي کند. آتش در ريش بلند و لباسش مي گيرد و مي سوزد. با زحمت فراوان محتسب را از آتش نجات مي دهند. شيخ ابوسعيد روي به او مي کند و چنين بيان مي دارد.هر آن شمعي که ايزد برفروزد
کسي کش پف کند ريشش بسوزد
و به روايت ديگر
چراغي را که ايزد بفروزد
هر آن کس پف کند ريشش بسوزد
و اين شعر از آن تاريخ يعني نهصد سال پيش به صورت
ضرب المثل در آ‌مد و مورد استفاده قرار گرفت و شعراي ديگر نيز به اين گونه شعر گفته اند مانند مولوي که مي گويد:
هرکه بر شمع خدا آرد پفو
شمع کي ميرد بسوزد پوز او