Thursday 27 May 2010

از عیب یافتن در خلق آزاد شو! تا چند، به عیب دیگران درنگری ؛ یکبار به عیب خود نگاهی می‌کن

نبیند هنر دیده‌ی عیب جوی



منه عیب خلق ای خردمند پیش
که چشمت فرو دوزد از عیب خویش

نشاید که بر کس درشتی کنی
چو خود را به تأویل پشتی کنی

چو بد ناپسند آیدت خود مکن
پس آنگه به همسایه گو بد مکن

من ار حق شناسم وگر خود نمای
برون با تو دارم، درون با خدای

چو ظاهر به عفت بیاراستم
تصرف مکن در کژو راستم

اگر سیرتم خوب و گر منکرست
خدایم به سر از تو داناترست



ما انسان ها به شیوه ی هندیان بر سطح زمین راه می رویم. با یک سبد در جلو ویک سبد در پشت سر. درسبد پشتی عیبهای خود را می گذاریم و در سبد جلو صفات نیک خود را نگه می داریم . به همین دلیل در طول روزهای زندگی خود, صفات نیک خودمان را به رخ مردم می کشیم و فقط آنها را می بینیم. در همین حال بیرحمانه مشغول نظاره عیوب همسفرانمان هستیم که پیش روی ما حرکت می کنند و مدام در حال صحبت کردن از کاستیها و نقاط ضعف آنها هستیم

مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
که اعتراض بر اسرار علم غیب کند

کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
که هر که بی‌هنر افتد نظر به عیب کند


بدین گونه است که در باره ی خود بهتر از دیگران داوری می کنیم, بی آنکه بدانیم کسی که پشت سر ما راه می رود در باره ما به همین شیوه می اندیشد


عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

Tuesday 25 May 2010

عشق را به زندگی‌ تبدیل کردن

زندگی تکثیر ثروتی است که نامش محبت است

چه لطیف است حس آغاز زندگی

چه زیباست اندیشیدن به نخستین تنفس

چه اندازه عجیب است روز ابتدای بودن

ووقتی همه اینها رنگی از عشق وبویی از محبت می گیرد

به شیرینی آن بیشتر پی می بریم


با هزار تومان می‌شود به یک کودک مبتلا به سرطان کمک کرد





موسسه خيريه حمايت از کودکان مبتلا به سرطان محک به عنوان يک سازمان غيردولتي، غيرانتفاعي وغيرسياسي در سال ۱۳۷۰ به ثبت رسيد و از همان زمان فعاليت رسمي خود را جهت تسکين آلام کودکان مبتلا به سرطان و خانواده هاي آنان آغاز نمود



از همان ابتداي تاسيس، به پشتوانه حضور خالصانه موسسين متخصص و پاک نيت، موسسه محک توانست ظرف کمتر از يک دهه با بهره گيري از اعتماد و حمايت هاي آحاد مردم و سخت کوشي اعضاء داوطلب و اعمال روشهاي علمي و تخصصي در مراقبت هاي ويژه از بيماران و خانواده هاي آنان در کنار پيشرفتهاي علم پزشکي آمار مرگ و مير را از ۷۵ درصد در دهه ۶۰، به ۲۵درصد در دهه۸۰ برساند


موضوع فعاليت مؤسسه محک ، انجام امور خيريه در زمينه هاي پزشکي، پژوهشي، پيشگيري، درماني، خدماتي، بهداشتي، بيمارستاني، رفاهي و صرفا در جهت حمايت از کودکان مبتلا به سرطان مي باشد



محک تبلوري از ايفاي نقش مشارکت مردمي در جامعه است که در بخش اول اساسي ترين شعار محک يعني ” ما را ياري دهيد و از ما ياري بخواهيد ” بر آن تصريح شده است



موسسه خيريه حمايت از کودکان مبتلا به سرطان " محک" توانسته است در طول ۱۶ سال فعاليت خود بالغ بر ۱۱۰۰۰ کودک مبتلا به سرطان را تحت حمايت قرار داده وامکان ساخت بيمارستان فوق تخصصي سرطان کودکان "محک" را فراهم آورد



تنی زنده دل، خفته در زیر گل
به از عالمی زنده‌ی مرده دل

دل زنده هرگز نگردد هلاک
تن زنده دل گر بمیرد چه باک؟

...

Wednesday 19 May 2010

پرديس كوير




ديرينه شناسان بر اين باورند كه راين گنجينه ارزشمند كوير ايران است و رازها و ناگفته هاي بسياري از دوران مافي بر سينه خود حفظ كرده است. راين، غرور كوير ايران نيازمند واشناسي و نيز واكاويست. راین منطقه ای خوش آب و هوا در استان کرمان است که ارگ تاریخی راین را در خود جای داده است.ارگ رایِن یکی از بزرگ‌ترین بناهای خشتی جهان، دومین بنای خشتی بزرگ جهان بعد از ارگ بم است. هر چند این ارگ بسیار کوچکتر از ارگ بم می باشد ولی همان نیز برای تجسم زندگی مردم در سالیان دور کفایت می کند.نکته جالب این است که ارگ راین در حمله اعراب به صورت نظامی تسخیر نگردیده است. ارگ راین الگویی از قلعه های مسکونی شهرهای قدیم است و این قلعه مانند سایر قلعه ها بخش عامه نشین و اعیان نشین دارد و فضاهای معماری مورد نیاز مردم نظیر زورخانه، مسجد و اصطبل در آن دیده می‌شود. مصالح کلی آن خشت خام است. در كتب تاريخي از راين با نامهاي رائين ، رايين،روين ، روبين و رابن نيز نام برده شده است. راين را به دليل آب و هواي بسيار دلپذير و ميوه هاي بسيار مرغوب پرديس كوير ناميده اند. بر اساس كتب تاريخي ، راين منطقه اي با قدمت و تمدن كهن ، در زمان ساسانيان به واسطه قرار گرفتن در بزرگراه غرب به شرق و مسیر کرمان به جیرفت و بندرعباس ، موقعيتي مناسب داشته و يكي از مراكز دادوستد كالا و همچنين بافت پارچه های ارزشمندی بوده است كه در خراسان و مصر و عراق با رغبت خريده مي شدند. اين منطقه در گذشته يكي از مراكز ساخت صنايع دفاعي مانند شمشير و تفنگ نيز بوده است



وزيري ، مؤلف كتاب جغرافياي كرمان، آن را چنين توصيف كرده است : باغستاني فسيح ، مرغزاري بديع، آبش با سلسبيل برادر و هوايش با فردوس برابر



ارگ راین یک از دژهای فرمانروایی میرزا حسین خان(راینی)بوده که در زمان نادر شاه افشار و پسر او محمد علی خان در زمان زندیه بوده‌است. این ارگ پس از سرنگونی زندیه به دست آغا محمد خان قاجار جای زندگی نوادگان میرزا حسین خان نامی به میرحسینی بوده که هنوز گروهی از انان در این شهر و بیشترشان در شهر کرمان باشنده هستند.فرمانروایی پدر و پسر در این ولایت نشان از رخنه و محبوبیت آنان در این سرزمین دارد.تا انجا که این ارگ در بسیاری از منابع با نام ارگ میرزا حسین خان نامیده شده ‌است





نقشه قلعه تقریباً مربع شکل و با چندین برج در اطراف مزین شده‌است . دور تا دور قلعه را حصاری در برگرفته که ارتفاع آن بیش از ده متر است . تنها ورودی قلعه از جبهه شرقی است که با سر در بزرگ و باشکوه به محوطه داخلی راه دارد. عناصر قلعه عبارت‌اند از بازار، اصطبل (تابستانی و زمستانی)، زورخانه، خانه‌های اعیانی و محله عامه نشین. این قلعه بخش عامه نشین و اعیان نشین دارد و فضاهای معماری مورد نیاز مردم مانند زورخانه، مسجد و اصطبل در آن دیده می‌شود. مصالح کلی آن خشت خام است
 


 
 

Tuesday 18 May 2010

ماه غریبستان علی‌

 
بخشی از خطبه حضرت علی بعد ار آنکه حضرت را به زور به مسجد کشاندند:

أو تضرب الزهراء نهرا ويؤخذ منا حقنا قهرا وجبرا فلا نصير ولا مجير ولا مسعد ولا منجد فليت ابن أبي طالب مات قبل يومه فلا يرى الكفرة الفجرة قد ازدحموا على ظلم الطاهرة البرة فتبا تبا وسحقا سحقا

آیا از روی ظلم وستم زهرا (علیها سلام) را کتک میزنید؟... و حقوق ما را با قهر و زور میگیرید. هیچ یاری و پناهگاهی و یاوری و کمک کننده‌ای نیست.‌ای کاش علی ابن ابیطالب مرده بود و نمیدید که عده ای کافر و فاجر بر ظلم به (زهرای ) طاهره جمع شده اند. پس وای بر شما و پس وای بر شما.

فقد عز على ابن أبي طالب ان يسود متن فاطمة ضربا ..
چقدر سخت بر علی بن ابی طالب که پهلوی فاطمه سیاه میشود با ضربتی که به آن وارد میشود...

مستدرک نهج البلاغه ص
۲۸۴

طبیعت سحر آمیز ایران در اردیبهشت



ارد بزرگ می‌گوید: آدمیانی که طبیعت خویش را نابود می کنند براستی بی‌ریشه و مزدورند و آدمی ریشه در خاک و طبیعت زیبا دارد آنانی که پاکروانند نسیم دل انگیز این زیبایی اند . طبیعت زنده و پویاست نکوداشت آن ، گرامی داشتن ریشه گاه آدمیان است

و براستی طبیعت ایران شگفت انگیز و زیباست


در ايران باستان اردیبهشت زیباترین مقدسان بی‌مرگ است و نمادی از نظام جهانی، قانون ایزدی و نظم اخلاقی در این جهان. مفاهيمى چون، درست سخن راندن، آيين پاس داشتن و گندم با سامان رشد كرده، نشانه هايى از ارديبهشت دارند. نيايش‌ها زير نظر است و آنان كه ارديبهشت را خشنود نسازند از وى محروم خواهند شد

 مزدیسنا بمعنای پرستندهٔ مزدا است، و مزدا هم همان خدای یگانه‌است. در مزدیسنا زندگانی عبارت است از ، طی مدارج سعادت و کمال در این جهان و از پرتو آن به ساحت قدس پروردگار پیوستن در جهان دیگر. هفت مرحله روحانی با پیروی و کمک خواستن از امشاسپندان




امشاسپندان، مهین ایزدانی هستند، که بازشناساننده‌های وجود خدا هستند.این واژه به معنی جاودانان پاک یا مقدسان بی‌مرگ یا نامیرایان فزونی‌بخش است. امشاسپند نه تنها نظم را در روی زمین برقرار می‌سازد، بلکه حتی نگران نظم دنیوی و دوزخ نیز هست و مراقبت می‌کند که دیوان و بدکاران را بیش از آنچه سزایشان است تنبیه نکنند
 

 
در هفت مرحله روحانی باید از امشاسپندان، کمک گرفت. نام دیگر او اشا و هیشت است . اشا: راستی و درستی، تقدس، قانون و آیین ایزدی، پاکی. این کلمه از آن دسته واژگانی است که معنی‌ آن بسیار گسترده است و جزء دیگر آن «وهیشت» است که صفتی است برترین و در مجموع معنی‌ آن بهترین راستی ودرستی میشود





بهار آغازیست دوباره برای زندگی‌ طبیعت. در سرزمین ما، طبیعت نادرترین نقاشی‌ها را بر دامنه كوهساران، بستر دره‌ها و دشت و دمن و صحرا به نمایش میگذارد، که چشم هر بیننده‌ای را خیره می‌کند. انواع گلهاي بهاري سر از خاك برآورده با رنگ‌ها و نقش هاي رويايي و زيباي خود مقدم بهار را عطرآگين مي كنند




اردیبهشت یکی‌ از زیباترین ماههای سال برای ایرانگردی است. گلهاي بهاري، عمري كوتاه دارند و تعدادي از آنها در اسفند ماه و بقيه در فصل بهار ظاهر مي شوند. بيشتر آنها از تيره هاي لاله، زنبق، پامچال، نرگس، شقايق و غیره هستند. از میان صدها عکسی‌ که از گلها گرفتم، چند عکس از آنها





 

Thursday 13 May 2010

بهشت بی‌ نشان


مردی درتاریکی بالای سر چاه‌های بنی نجّار ایستاده! بغض را باید فرو بدهد یا فریاد در چاه کشد؟

فریاد از روزگاری که مردانش آنقدر ناجوانمردند که سیلی‌ بر پاره تن پیامبرشان میزنند! مسیحیان، عیسی را به صلیب نکشیدند! وای بر این مردمان که پاره‌های تن پیامبرشان را اول سیلی‌ زدند و بعد فرق شکافتند و سرها بریدند و ۹ نفر از عزیزترین‌شان را با سم به شهادت رساندند! همه از آن سیلی‌ شروع شد

چاه‌های بنی نجّار شاهد غربت مردی بودند که تنها یاورش پر کشیده بود! مردی که حتی شنیدن اسمش لرزه بر دشمنان می‌‌انداخت، بر سر آن چاه‌ها بر چه میگریست؟

به در خانه‌ای که آتش زدند؟

به شمشیری که بر پهلوی یار فرود آمد؟

به ناله‌ای که برخاست و گفت یا ابتاه؟

پس از دیدن این صحنه،طاقتش از کف رفت! گریبان ضارب را گرفت و بر زمین زد و ضربه‌ای به گردن و بینی‌ ضارب زد و خواست که او را بکشد اما به یاد وصیت پسر عموی خود افتاد و خشم فرو کشید و فرمود: اى پسر صُهاك! قسم به آنكه محمّد را به پيامبرى مبعوث نمود، اگر مقدرات الهى و عهدى كه پيامبر با من بسته است، نبود، مى‏دانستى كه تو نمى‏توانى به خانه من داخل شوى

چرا آنهنگام که علی‌ خشمش را خورد، او را آنچنان زننده از خانه بیرون کشیدند و بیعت گرفتند که بعد‌ها معاویه در نامه به او بگوید: "شنیدم که تو را همانند شتری سرکش به مسجد کشاندند"؟؟ .... براستی چرا؟

و علی‌ در جواب با پذیرفتن برخورد زننده با وی، در جواب چنین نوشت: "گفتی که من به سان شتر سرکش برای بیعت‏ سوق داده شدم. به خدا سوگند، خواستی از من انتقاد کنی ولی در واقع مرا ستودی وخواستی رسوایم کنی اما خود را رسوا کردی. هرگز بر مسلمانی ایراد نیست که مظلوم واقع شود!" ... علی‌ جان، پدر جان، ‌ای بی‌ یار ترین
آری چاه‌های بنی نجار آن شب‌ها شاهد غربت مردی بود که میگفت: شکوه می کنم از ملاقات سرخ در و دیوار خانه با جسم پاک تو که هنوز جای بوسه پیامبر بر آن تازه بود.به ستاره‌ها گفته‌ام برایت آرام بگریند تا آزرده نشوی. به ماه سپرده‌ام شیون چشم‌هایش را پنهان کند تا نشان قبر تو، از دیدگان شب مخفی بماند. کودکانت، ناله یتیمی را در بغض گلوهاشان فرو می برند تا تو را مخفیانه غسل دهم و به دستان سپید پدرت بسپارم.به زمین سفارش کرده‌ام پیکر مجروح یاس را آرام در آغوش بگیرد. فاطمه جان! بعد تو اندوه من جاودانه و شب‌هایم شب زنده داری است، تا آن روز که خدا خانه زندگی تو را برای من برگزیند

به سفارشش شبانه دفن شد تا قبرش از چشم دوستدارن دنیا و قدرت برای همیشه پنهان بماند

چنین شد که قطعه‌ای از بهشت بی‌ نشان ماند

و اینگونه شد که علی‌ طبق وصیت پسر عموی خود صبر و سکوت پیشی‌ گرفت ... او در هیچ یک از جنگهایی که در زمان خلفا اتفاق افتاد، شرکت نکرد