Monday, 8 October 2012

بر سرِ آبِ روان، خانه بنا نتوان کرد ...


هو المتین


بنده ی مخلوق مباشم، که بجز بندگی ذاتِ خدا نتوان کرد 
تکیه بر منصب و ایوان و سرا نتوان کرد 

. . . ❀•.¸¸.❀ . . .

دل به این زندگی‌ِ زود گذر، نتوان بست
بر سرِ آبِ روان، خانه بنا نتوان کرد


. . . ❀•.¸¸.❀ . . .

چون رسد پیکِ اجل، شاه و گدا یکسانند
پس در این منزل ِ ویران، من و ما ، نتوان کرد


. . . ❀•.¸¸.❀ . . .

هر چه بر من رسد از محکمه ی عدل خداست
تکیه جز بر در تسلیم و رضا، نتوان کرد


. . . ❀•.¸¸.❀ . . .

چون به صحرای عدم ، سیل فنا می جوشد
غیر تن‌ را «عاشقا» ، سپر تیرِ بلا، نتوان کرد
...
فلاور پائیز
 ۹۱