موج در موج ؛ اگر شاهد دريا باشيم
قطره قطره ؛ به دل دوست اثر بايد کرد
از سفر ؛ جز هنر عشق نبايد آموخت
از دل خود ؛ به دل دوست سفر بايد کرد
پرده هفت آسمان بشکافتی بشکافتی
گوی را در لامکان انداختی انداختی
سوی جانان برشدی دامن کشان دامن کشان
جانها را یک به یک بشناختی بشناختی
بود در بحر حقایق موجها در موجها
بر سر آن بحر جان میباختی میباختی
صبر کردی تا که دریا رام گشت و رام گشت
بهر کشتی بادبان افراختی افراختی
...