Thursday 16 July 2009

نِگَريستن ...

هو المتین
 ...

 يک چشم من اندر غم دلدار گريست

چشم دگرم حسود بود و نَگِريست

چون روز وصال آمد آن را بستم
گفتم نَگِريستي، نبايد نِگَريست
....
ابوسعيد ابوالخير