هو المتین
...
يک چشم من اندر غم دلدار گريست
چشم دگرم حسود بود و نَگِريست
چون روز وصال آمد آن را بستم
گفتم نَگِريستي، نبايد نِگَريست
....
ابوسعيد ابوالخير
...
يک چشم من اندر غم دلدار گريست
چشم دگرم حسود بود و نَگِريست
چون روز وصال آمد آن را بستم
گفتم نَگِريستي، نبايد نِگَريست
....
ابوسعيد ابوالخير