Saturday 2 July 2011

خلوت دل



هو المتین
...
رخ بنما، آن‌هنگام که راز با تو میگویم، که از همه بریده و گریخته ام
...
دیدگان دلم را روشن کن، با پرتو نور خود
...
آیا شود جانم آویخته شکوهت و چشم دل، به چشمه عظمتت، دست یابد؟

صدق زبان، نگاهی‌ حقجو و دلی‌ مشتاقم ده که اشتیاقش مرا به تو نزدیکتر و رویگردان از غیر تو سازد
...
ای تنها‌ترین رفیق بی‌ کلک، اگر رسیدن کامل به تو یعنی‌ کمال جدایی از مخلوقات و رهايي از هر تعلقي، ارزانیم دار
...
فلاور - از قافله جا مانده
...