انوشیروان در ابتدا ، حاکمی دادگر بود، اما دچار بیداد شد، پس از آنکه بزرگمهر از دین آبا و اجدادی خود دست کشیده و به دین یکتا پرستی گرویده بود و جاسوسان ، انوشیروان را از این موضوع مطلع می نمایند ، پادشاه پس از بررسی و سئوال و جواب از بزرگمهر و اعتراف صریح بزرگمهر مبنی بر آنکه دیگر حاضر نیست از اعتقاد به خدای یکتا دست کشیده و به دین سابق خود برگردد دستور می دهد او را با غل و زنجیر در سیاه چال تاریکی زندانی نمایند و قوت روزانه او نیز کاسهای آب با کمی نان مقرر میشود. هر از گاهی انوشیروان، کسی را می فرستاد تا ببینند که بزرگمهر در چه حال است و آیا مایل است عذر خواهی کند، اما با شگفتی و حیرت مشاهد می کردند که او بسیار سالم و تنومند و رنگ رخساره همان شادابی گذشته را دارد بزرگمهردر تاریکی چاه، و در بند بیداد حاکم بانگ روشن بر می آورد که: حال من از حال شاه جهان ... فراوان به است آشکار و نهان
...
لذا عدهای از بزرگان به ملاقات او رفته و از او در خصوص مقاومت و ایستادگی و شادابی جسم و روحش ونحوه تحمل زندان در بدترین شرایط سئوال می کنند و بزرگمهر آن مرد فرزانه در پاسخ برای حل این معما توضیح می دهد اگر به خدا ایمان داشته باشید تحمل سختترین سختیها امکان پذیر است، او میگوید: اعتقاد راسخ به اینکه هرچه ایزد متعال کرده ، شایسته و تقدیری برای بندگان است ... به قضا و قدرش رضایت دهید که بهترین و شایستهترین کار است ... پیراهن صبر و صبوری بر تن کنید که تحمل محنت فقط با صبر میسر است ... اگر صبر نتوانید خیالات خام و اوهام و ناشکیبایی به خود راه ندهید ... فکر کنید شاید بندگانی هستند به مراتب از شما پریشان روزگارتر و مصیبت بارتر پس شاکر باشید ... از خداوند سبحان نومید نباشید که از ساعتی به ساعتی دیگر فرج و گشایش دهد
...
لذا عدهای از بزرگان به ملاقات او رفته و از او در خصوص مقاومت و ایستادگی و شادابی جسم و روحش ونحوه تحمل زندان در بدترین شرایط سئوال می کنند و بزرگمهر آن مرد فرزانه در پاسخ برای حل این معما توضیح می دهد اگر به خدا ایمان داشته باشید تحمل سختترین سختیها امکان پذیر است، او میگوید: اعتقاد راسخ به اینکه هرچه ایزد متعال کرده ، شایسته و تقدیری برای بندگان است ... به قضا و قدرش رضایت دهید که بهترین و شایستهترین کار است ... پیراهن صبر و صبوری بر تن کنید که تحمل محنت فقط با صبر میسر است ... اگر صبر نتوانید خیالات خام و اوهام و ناشکیبایی به خود راه ندهید ... فکر کنید شاید بندگانی هستند به مراتب از شما پریشان روزگارتر و مصیبت بارتر پس شاکر باشید ... از خداوند سبحان نومید نباشید که از ساعتی به ساعتی دیگر فرج و گشایش دهد
...
...
یونسان تنت را خلعت نمیبخشی مبخش
...
یوسفان وقت را در چاه و در زندان مکن
...
دینت را نیکو نداری دیو را دعوت مساز
...
عقل را چاکر نباشی نفس را فرمان مکن
...
یوسف کنعان تن را میخری امروز تو
...
یوسف ایمان خود را بیع با شیطان مکن
...
تا مرض را دارویی بخشی شفا را سر مبر
...
تا عرض را جسم بخشی جسم را بیجان مکن
یونسان تنت را خلعت نمیبخشی مبخش
...
یوسفان وقت را در چاه و در زندان مکن
...
دینت را نیکو نداری دیو را دعوت مساز
...
عقل را چاکر نباشی نفس را فرمان مکن
...
یوسف کنعان تن را میخری امروز تو
...
یوسف ایمان خود را بیع با شیطان مکن
...
تا مرض را دارویی بخشی شفا را سر مبر
...
تا عرض را جسم بخشی جسم را بیجان مکن