Sunday 24 April 2011

که حیف است از خدا چیزی تمنا جز خدا کردن




پروردگارا؛


در مظلومیت دین تو این بس، که اغلب مدافعانش یا جاهلان متعصب اند

...
 یا عالمان ریاکار، یا منفعت جویان غدّار
...
و چه کم اند در این میانه، آنان که دین را برای تو می خواهند نه برای خود
...
دینت را آن چنان که هست، به ما بیاموز
...
و به ما بیاموز که خود را خادم دینت بدانیم
...
و نه دینت را خادم خود
...
سید مهدی شجاعی‌
  


گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود

رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است
حیوانی که ننوشد می و انسان نشود

گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ور نه هر سنگ و گلی لل و مرجان نشود

اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیل دیو مسلمان نشود

عشق می‌ورزم و امید که این فن شریف
چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود

دوش می‌گفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود

حسن خلقی ز خدا می‌طلبم خوی تو را
تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود

ذره را تا نبود همت عالی حافظ
طالب چشمه خورشید درخشان نشود