Sunday 27 December 2009

ظهر عاشورا


پس از پایان نماز ظهر عاشورا از مجلس آمدیم بیرون که دستی‌ به شانه‌‌ام خورد، چند تن از دانشجویانم بودند. معارفه ای‌ کوتاه بین چند تن از دوست و فامیل دور و نزدیکی‌ که همراهم بودند با آنها شد. وقتی‌ در چشمانشان برق
سوال پرسیدن، آنهم از نوع سیاسی را دیدم، لبخندی زدم و عذر خواستم


به سوی تجمع ظهر عاشورا رفتیم، در طول راه در افکار خودم و اضطرابی که از صبح در دل داشتم غرق بودم که رفتارهای ناپسند چند نفرمرا از دنیایم کشید بیرون



عجيب است كه دينداران و آنان كه ادعاى دين دارند در عمل فراموش مى كنند كه اخلاق، یکی از سه بُعد عمده دین است


به راستی‌ چقدر بی‌ اخلاقی‌ و فقر فرهنگی‌ در جامعه ما ایرانیان چه داخل و چه خارج از کشور وجود دارد؟ بی‌ اخلاقی‌ حتی در روز عاشورا! در روزی چون عاشورا آنان برای شهادت مردی که احیای ارزشها و اخلاق گمشده قیام کرد، سیاه می‌‌پوشند و گریه میکنند و بر او می‌‌گریند، اما آنها بر چه می‌‌گریند؟ زخمهای دل حسین؟ یا زخمهای بدن حسین؟ آیا می‌‌دانند چرا او قیام کرد؟

چه میشود گفت به مردمی که خود را از دیگران برتر میدانند و خود را بهشتی‌ و دیگران را جهنمی؟ چه میشود گفت
بر مردمی که نگاه تبعیض آمیزشان همیشه مملو از تمسخر و تحقیر است و همیشه قاضی دیگرانند و وقتی‌ ندارند که بخود نگاهی‌ اندازند و قاضی خود باشند؟ چه میشود گفت بر مردمی که فکر میکنند با روزی پنج بار دولا راست شدن جلوی خدا این حق را دارند که از بالا به همه نگاه کنند و چه تحقییر آمیز؟ اخلاق واژه ای‌ بسیار نامفهوم در نزد این افراد است

...
مولا میفرماید:" اگر قاضی منصفی بر خود باشید دیگر زمانی‌ برای اشکال تراشیدن از مردم پیدا نخواهید کرد." اما آنان احترامی برای هرآنکس که دگر اندیش باشد و مثل آنها رفتار و گفتار و پوشش نداشته باشد، ندارند! و همه به غیر از آنان جهنمی و ملحد و ... هستند و بدین سبب، کمتر مجالی برای خود سازی دارند. و تا خود شکسته نشود، خدا شناخته نخواهد شد



تکریم انسان در كربلا از بزرگترين درسهاى اخلاقى حسين بن على است.خلاف جبهه باطل که به انسان‌ها به عنوان ابزاری برای تامین خواسته‌ها و منافع خویش می‌نگرند، در جبهه حق، انسان ارزش و کرامت دارد. کرامتش هم نشات گرفته از ارزش حق است. انسان‌ها احترام دارند و مورد تکریم‌اند، معیار هم اخلاق و عمل است نه رنگ و زبان و قبیله و نژاد و منطقه جغرافیایی و اگر غير از اين بود كه ديگر حُر، حُر نبود

از ديگر پيامهاى اخلاقى مولا مواسات است. انسان «مواسی» کسی است که با دیگران همدردی و همراهی دارد و خود را در رنج و غم دیگران شریک می‌داند و با مال و جان ، از آنها دفاع می‌کند و میان خود و دیگران فرقی نمی‌گذارد! آنچه بر خود و عزيزان خود مى پسندد، بر ديگران هم مى پسندد، و از آنچه بر خود نمى پسندد بر ديگران نيز نخواهد پسنديد



دروس اخلاقى عاشورا: شکست ناپذیری، صلابت نفس، کرامت و والایی روح انسانی و حفظ شخصیت، مردانگی و جوانمردی، صبر و استقامت، توکل، ایثار، مقدم داشتن دیگری بر خود ، مبارزه با تمنیات نفس و کنترل هوای نفس و خشم و شهوت، غیرت، وفا، فتوت، شجاعت، آزادى و آزادگى از پيامهاى اخلاقى عاشوراست. اما «آزادگی» برتر از آزادی است و نوعی حرّیت انسانی و رهایی انسان از قید و بندهای ذلت‌آور و حقارت‌بار است. روح آزادگی امام، سبب شد حتی در آن حال که مجروح بر زمین افتاده بود نسبت به تصمیم سپاه دشمن برای حمله به خیمه‌های زنان و فرزندان، برآشوبد و آنان را به آزادگی دعوت کند و بگويد: اگر شما را به جهان بینش و آیینی نیست، لااقل مردم آزاده به دنیا باشید




ظهر عاشورا، صد‌ها تن از شیعیان آهسته آهسته، از گوشه و اطراف با ملیتهای متفاوت در گوشه ای‌ از هاید پارک کنار جمع می‌شدند

در گوشه ای‌ دیگر از پارک پرچمهای اسرائیل و دسته ای‌ دیگر به چشم میخورد که برای طرفداری از اسرائیل تجمع کرده بودند. پلیس هم از هر دو دسته محافظت میکرد که کسی‌ مزاحم آنها نشود


قانون قدرتمندی که از همه بدون توجه به مسلک و رنگ پوست و نژاد ، به صورت یکسان محافظت می‌کند




مردم در کنار یکدیگر قرار گرفتند و راهپیمایی چند ساعته، آغاز شد



برای چند ساعتی‌ همه در کنار یکدیگر پیاده روی کردند و مراسمهای مرسوم عاشورا در خیابانهای اصلی‌ با حفاظت پلیس اجرا میشد، تا همه دستجات به مجمع آقای گلپایگانی رسیدند




نماز مغرب همراه با عزاداری در مجمع بر گذار شد



اما تا شام غریبان فاصله چندانی نبود



....