Wednesday, 28 October 2009

سخت گمنامید ای شقایق سیرتان


به هر كاری كه دست زدیم، نیاز به خداوند و خدمت به مردم را در نظر داشته باشیم، زیرااین شیوه ی زندگی معجزه آفرینان است

عشق یعنی چشم ها هم در رکوع

شــــــرمگین از نام ستــــــار العیوب


يک آسمان ابر دارم در سينه، از سوگ گل‌ها

درختان را دوست دارم که به احترام تو قیام کرده اند

و آب را که مهر مادر توست

خون تو شرف را سرخگون کرده است

شفق آینه دار نجابتت

و فلق؛محرابی، که تو در آن

نماز صبح شهادت گذارده ای

در فکر آن گودالم که خون تو را مکیده است

هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم

در حضیض هم میتوان عزیز بود

از گودال بپرس

تو تنها تراز شجاعت

در گوشه ی روشن وجدان تاریخ

ایستاده ای

به پاسداری از حقیقت

صداقت شیرین ترین لبخند بر لبان اراده ی توست

چندان تناوری و بلند که به هنگام تماشا

کلاه از سر کودک عقل می افتد
...