Wednesday 4 November 2009

کویر بهشت



رنج تلخ است ولي وقتي آن را به تنهايي مي کشيم تا دوست را به ياري نخوانيم

براي او کاري مي کنيم و اين خود دل را شکيبا مي کند

طعم توفيق را مي چشاند

و چه تلخ است لذت را "تنها" بردن

و چه زشت است زيبايي ها را تنها ديدن

و چه بدبختي آزاردهنده اي ست "تنها" خوشبخت بودن

در بهشت تنها بودن سخت تر از کوير است

در بهار هر نسيمي که خود را بر چهره ات مي زند ياد "تنهايي" را در سرت زنده ميكند

تنها خوشبخت بودن خوشبختي اي رنج آور و نيمه تمام است

تنها بودن ، بودني به نيمه است

و من براي نخستين بار در هستي ام رنج "تنهايي" را احساس کردم

...
...