Friday 20 June 2008

شراره‌های آتش و هیزم


دلم، پشت در این خانه اگر نسوزی ، از هیزم کمتری
...


إن أبابکر أرسل إلی علی یرید البیعة، فلم یبایع ،فجاء عمر و معه فتیلة. فتلقته فاطمة علی الباب. فقالت فاطمة: یابن الخطاب! أتراک محرّقا علیّ بابی؟! قال: نعم، و ذلک أقوی فیما جاء به أبوک
...

ابو بکر عده‌ای را به دنبال علی فرستاد، برای بیعت گرفتن

اما علی از بیعت سرپیچى كرد

پس عمر بیامد، در حالی که شعله‌ای آتش به دست داشت

پس در این هنگام فاطمه پشت در خانه‌اش عمر را دید

فاطمه گفت: اى پسر خطّاب! آیا تویى كه مى خواهى درِ خانه‌ام را بر من آتش زنى!؟

عمر پاسخ داد: آرى! این كار آنچه را كه پدرت آورده استوارتر مى سازد
...
______________________

- این روایت را أحمد بن یحیى بن جابر بن داود البَلَاذُری، معروف به البلاذری (المتوفى: ۲۷۹هـ) در کتاب «انساب الاشراف» جلد۱، صفحه۵۸۶ نقل کرده است. این کتاب از جمله منابع تاریخی معتبر اهل سنت است که در آن تاریخ صدر اسلام، امویان و عباسیان بیان شده است. بلاذری در این کتاب مدح امویان بسیار کرده است. «انساب الاشراف» به دلیل اهمیتش، از سوی ناشرین معتبر عربی در بیروت، قاهره و دمشق مورد بازنشر قرار گرفته است

دانلود کتاب «انساب الاشراف» (عربی) 

 من این نسخه را دیدم
______________________


از آن شبی که سوخت دَرِ خانه ؛ شعله اش

آتش بـــه فـــرش و عرش و زمین و فلک زده


آتـــش شـــراره‌های خــــودش را کـــــنار در

بــر بــــال زخــــم خــــورده آن شاپــــرک زده


بـــــانوی آسمانـــــی این خــــــاک را ؛ عدو

آخر چرا خدا ؟ به چه جـــــرمی کـتک زده ؟

سیدرضا موسوی ولا