کاری است قوی ز خود بریدن
آرزوهایشان کابوس آنها بود، و کابوس آنها آرزوی اینان
آرزوهایشان کابوس آنها بود، و کابوس آنها آرزوی اینان
سلام بر آنانی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم
سلام بر آنان که چون شمع سوختند تا روشنی بخشند
قامت راست کردند تا قامت خم نکنیم
سلام بر آنان که رفتند اما ماندنی شدند
نماندند تا بمانیم
نه اهل صلاحیم و نه مستان خرابیم
اینجا نه و آنجا نه چه قومیم و کجاییم
سختترین لحاظت زندگی من لحظاتی بود که بهترین دوست مبارزم که در کنارم ایستاده بود یکباره بیجان و قطعه قطعه شده در برابرم به خاک میافتاد که گویی هیچگاه حیات نداشته است
ترسیدن ما چون که هم از بیم بلا بود
اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم
بر ما نظری کن که در این شهر غریبیم
بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم
وجدی نه که بر گرد خرابات برآییم
زهدی نه که در کنج مناجات نشینیم
و دردناکترین لحظه هنگامی بود که دوستان کرد عزیزم منقلب شده شیون میکردند، و دیوانه وآر خود را به هر طرف میزدند و من در حالیکه در قلبم میجوشیدم و میخروشیدم باید آمرانه فرمان دهم که کشتهها را جمع کنند ، و حتی به نزدیکترین دوستان منقلب شدهام سیلی بزنم و آنها را با زور و قدرت بکار وادارم و سوزناکترین لحاظت عمرم هنگامی بود که همه روزنههای امید بسته شده بود، و عده نیز تقاضای بازگشت داشتند، و دوستان کرد عزیزم با نگاهی دردناک و تاثر آور به آن مینگریستند که چگونه میخواهی ما را در در دریای مرگ و نبودی رها کنی و بروی - آنگاه با صدای قطعه به آنها میگفتم - نه -ای دوستانم، من تصمیم قطعى گرفتهام که همراه شما شهید شوم - من باز نمیگردم - من شما را تنها نمیگذارم - تا آخرین نفس با شما هستم - مطمئن باشید که شهادت در راه خدا افتخار آمیز و لذت بخش است
برگی از دفتر عشق
پروردگارا! بگذار خود خواهی و مصلحت طلبی را ابراهیم وار در کعبه فداکاری قربانی کنیم
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم