Thursday 31 March 2011

باغی با چهل ستون



باغ چهلستون اصفهان، نمونه‌ای از یك باغ سلطنتی از دوره صفوی است. تا سال ۱۳۲۷ خورشیدی، چون تاریخ دقیق بنا به دست نیامده بود، اظهار نظر درباره تاریخ بنای چهلستون مشكل می‌نمود. لیكن درهمان سال در نتیجه كاوش‌هایی كه به عمل آمد، درجبهه تالار كاخ، اشعاری در دو كتیبه از زیرگچ بدست آمد كه یكی كوتاهتر و بر زمینه صورتی رنگ، بنای تالار چهلستون را به شاه عباس دوم نسبت می‌دهد و سال اتمام آن را ۱۰۵۷ هجری قمری تعیین می‌كند و دیگری كه طولانی‌تر است و خطوط آن گچ‌بری برزمینه آبی رنگ است از تعمیرات زمان شاه سلطان حسین حكایت دارد




یكی از برنامه‌های شهری دوره شاه عباس اول و پس از انتخاب شهر اصفهان به عنوان پایتخت در سال۱۰۰۷ هجری قمری، احداث خیابان زیبا وطویل چهار باغ و باغهای متعدد در پیرامون آن بود. پی در پی بودن باغها كه یادآور مفهوم "باغ اندرباغ" هستند، چون باغ خرگاه، باغ بلبل، باغ هشت بهشت، باغ فتح آباد، باغ كاج، باغ نسترن، باغ خلعت، باغ انگورستان و سایر باغها، از جمله اصول طرح اندازی شهر اصفهان محسوب می‌گردید. امروزه به جز باغ هشت بهشت و باغ چهلستون، سایر باغها از بین رفته‌اند و تنها نامی از آنها باقی است. یكی از این باغها، باغ جهان نما بود كه خیابان چهارباغ كه از غرب آن می‌گذشت، به آن رونق بخشیده بود



درمیان باغ چهلستون، شاه عباس عمارتی به شكل كلاه فرنگی با اتاقهای كوچك در اطراف آن طرح انداخت كه هسته اولیه كاخ چهلستون گشت. این باغ درباری جهت پذیرایی از میهمانان دربار شاه درمراسم و جشن‌ها استفاده می‌شده است و سپس با شروع سلطنت شاه عباس دوم، هفتمین پادشاه صفوی، عمارت چهلستون توسعه داده شد و تالارها و ایوان‌هایی برآن افزودند. از آن جمله می‌توان به تالار آینه، تالار هجده ستون، دو اتاق بزرگ شمالی و جنوبی تالار آینه، ایوان‌های طرفین سرسرای پادشاهی و حوض بزرگ مقابل تالار با كلیه تزئینات نقاشی، آیینه كاری، كاشیكاری دیوارها و سقف‌ها اشاره كرد. تالارهای وسیع كاخ دردوره شاه عباس دوم نیز محل بار عام و كاخ پذیرایی‌های رسمی بوده است. این كاخ در سال ۱۰۵۶ هجری قمری( ۱۶۴۲میلادی) با حضور شاه عباس دوم و سفیران كشورهای خارجی افتتاح شد



در دوازدهمین سال سلطنت شاه سلطان حسین، كاخ چهلستون دچار حریق شده و سپس تعمیراتی در آن و به احتمال زیاد مطابق سابق به عمل آمده است. بنابر اظهار نظر سیاحان همچون فلاندن و كست در زمان پادشاهی محمد شاه قاجار ونیز مادام دیو لافوآ، در سال ۱۲۹۸ هجری قمری، باغ چهلستون به حالت اصلی خود باقی بوده اما از سال ۱۳۰۰ هجری قمری در زمان ظل السلطان – فرزند ناصر الدین شاه و والی اصفهان – خرابی بسیار در این عمارت به عمد راه یافته است




قسمت‌های جالب و دیدنی

سقف باشکوه نقاشی تالار ۱۸ ستون و سقف آئینه کاری تالار آئینه و مدخل آئینه کاری تالار جلوس شاه عباس دوم


ستونهای عظیم تالارهای ۱۸ ستون و تالار آینه که هر یک از آنها تنه یک درخت چنار است



شیرهای سنگی چهارگوشه حوض مرکزی تالار و ازاره‌های مرمری منقش اطراف که معرف صنعت حجاری در عهد صفویه است


تزیینات عالی طلا کاری سالن پادشاهی و اتاقهای طرفین تالار آئینه و تابلوهای بزرگ نقاشی تالار پادشاهی که شاهان صفوی را به شرح زیر نشان می‌دهد:

دیوارنگاره‌ای در چهلستون شاه عباس یکم در پذیرایی از «ولی محمدخان» فرمانروای ترکستان ، شاه اسماعیل یکم در جنگ چالدران ، شاه تهماسب یکم در پذیرایی از «همایون» پادشاه هندوستان ، شاه اسماعیل یکم در جنگ با «شیبک خان ازبک ، شاه عباس دوم در پذیرایی از «ندر محمد خان» امیر ترکستان




یک تابلوی بزرگ از جنگ کرنال که در سلطنت نادرشاه افشار افزوده شده‌است

تصویری از شاه عباس اول با تاج مخصوص و مینیاتورهای دیگری در اتاق گنجینه کاخ چهلستون که در سالهای ۱۳۳۴ و ۱۳۳۵ خورشیدی از زیر گچ خارج شده‌است

 آثار پراکنده‌ای از دوران صفویه مانند سردر «مسجد قطبیه» و سردرهای «زاویه درب کوشک» آثاری از «مسجد درب جوباره» یا «پیر پینه‌دوز» و «مسجد آقاسی» که بر دیوارهای ضلع غربی و جنوبی باغ نصب شده‌است



Tuesday 29 March 2011

زنجیر را باور نکن


تو شاهکار خالقی
.
تحقیر را باور نکن
.
بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش
.
زیبا و زشتش ...پای توست
.
تقدیر را باور نکن
.
تصویر اگر زیبا نبود

.
نقاش خوبی نیستی . . . .

.
از نو دوباره رسم کن
.
تصویر را باور نکن
.
خالق تو را شاد آفرید
.
آزاد آزاد آفرید
.
پرواز کن تا آرزو

.
زنجیر را باور نکن

Monday 28 March 2011

... عصر بهارهای خزان...



تنهایی را باید در آغوش کشید
...
در این عصر
...
عصر ساختن نردبان از جنس انسان
...
عصر هرزه های ولگرد
...
عصر هرزه پرستی
...
عصر ابطال صداقت
...
عصر ریا، چند رنگی‌ ها
...
عصر به صلیب کشیدن اخلاق
...
عصر غربت خلوص
...
عصر ناکامی‌ جوانمردان
...
عصر پرواز قهرمانان بی‌ ادعا
...
عصر فنای احساس
...
عصر شهوت
...
مرگ عشق
...
نابودی دوست داشتن
و
.
.
.
درود بر تنهایی

Monday 21 March 2011

... به سلامتی




به سلامتی همه در بندیان بی گناهی که سال تحویل را در اسارت بودند
...
به سلامتی آن دل‌ شکستگانی که سال تحویل به جای سر سفره هفت سین نشستن، بر مزار عزیزان خود بودند
...
به سلامتی‌ مردان بی‌ ادعا، به سلامتی‌ بچه‌های شیمیایی، به سلامتی‌ خانواده‌های آنها، همآنان که با بیقراری سر سال تحویل دست به دعا شدند: خدا بابا را از ما نگیر
...
به سلامتی‌ آن مرزبانی که هنگام سال تحویل بر سر پست خود سر مرز بود
...
به سلامتی‌ بیماران و خانواده‌های آنها که تحویل سال را در بیمارستان بودند و به امید شفای آنان
...
به سلامتی‌ کودکان خیابانی که در سال تحویل سر پناهی جز آسمان نداشتند
...
به سلامتی‌ پدر و مادران در خانه سالمندان ... همان‌ها که سال تحویل منتظر دیدن صورت آشنایی بودند
...

...
به سلامتی‌ تمامی‌ دردمندان
...
به سلامتی‌ تمامی‌ دل‌ شکسته ها، به سلامتی‌ آنها که بغض را فرو میدهند که اشک جاری نشه
...
به سلامتی‌ نان آوران، دست خالی
...
به سلامتی‌ پدران زحمتکشی که بر هر در این روزگار می‌‌زنند که شرمنده زن و بچه خود نشوند
...
به سلامتی‌ مادرانی که دلشون پر از غمه اما صورت را با سیلی‌ سرخ نگه می‌دارند و از هیچ فداکاری برای بچه‌های خود دریغ نمیکنند
...
به سلامتی‌ پدر و مادری که با بچه‌ها آبگوشت بدون گوشت را با شادی و مسّرت نوش جان کنند
...
...
فقط در لحظه‌ها به یاد هم نباشیم، همیشه‌ به یاد هم باشیم
.
.
.
.
.
.
به امید نابودی فقر، ظلم و ظالم، دروغ، بی‌ عدالتی، نفاق، ظلم، تقلب، بردگی، جهل، نابرابری و ... ه

Wednesday 16 March 2011

آسمانی شدن از خاک بریدن می خواست



هرچه بیشتر آموختم دانستم که هیچ نمیدانم، تظاهر به دانایی هرگز جایگزین دانایی نمی شود و حتی بالاتر؛ دانایی نیز با تحصیل فلسفه حاصل نمی آید. باید به جستجوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس به راستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت و در نزد خویش نیز خواهد یافت
...

کار خود گر به خدا وابگذاری حافظ
...
ای بسا عیش که با لطف خداداد کنی‎


 
آسمانی شدن از خاک بریدن می خواست
...
بی سبب نیست که فواره فروریختنی است
.
.
از زلیخای درونت گریز ای یوسف
...
شرم این پیرهن پاره فروریختنی است
.
.
هنر آن است که عکس تو بیفتد در ماه
...
ماه در آب که همواره فروریختنی است

Tuesday 15 March 2011

شرافتی که زلزله آن را نلرزاند


وقتی طوفان کاترینا به نیواورلئان رسید و سدها...شکست، مردم آمریکا آن آمریکای دیگر را کشف کردند



آمریکایی که هالیوود درباره اش فیلمی نمی سازد و به تمییزی بورلی هیلز نیست
مردم دیدند که آدمهایی که مامور حفظ نظم و قانون هستند خودشان در حال بار زدن اجناس فروشگاهها هستند. پلیس نمی توانست جلوی غارت را بگیرد چون کم نبودند ماموران پلیسی که به غارت مشغول بودند

واقعیت آمریکا ربطی به تصویری که از خودش داشت نداشت. یادم است همکار تگزاسیم بعد از دیدن مردمی که روی سقف خانه هایشان گیر افتاده بودند گفت
 !ما همانند کشور‌های در حال توسعه هستیم
کشف جالبی بود


حالا یک زلزله نه ریشتری ژاپن را لرزانده است. شدت و قدرت زلزله آنقدر زیاد بوده است که باعث شده است سرعت گردش زمین به دور خودش تغییر کند و سونامی آن تا آنور اقیانوس آرام و ساحل کالیفرنیا برود
راکتورهای اتمی فوکوشیما می توانند چرنوبیل و هیروشیمای دیگری خلق کنند. و مردم ژاپن در حال …. در حال زندگی کردن هستند

گزارشگر رادیوی ان پی آر با زن میانسالی صحبت کرد که با آرامش در حال جدا کردن کاغذ و پلاستیک در میان زباله های پناهگاهش بود تا برای بازیافت بفرستند. معلمی به خبرنگار گفت که عمری به تدریس در شهر مشغول بوده است و حالا نگران دانش آموزان سابقش هست که در میان گمشدگان هستند


دنیا در حال تحسین آرامش و متانت مردم ژاپن است. و همه دارند می پرسند چرا ژاپنیها مغازه ها را غارت نمی کنند. . جک کافتری در وبلاگش این سوال را پرسیده است. و جوابها جالب هستند


گرگ از آرکانزاس، ناتاشا از ونکور، کن از نیوجرسی و بیز از پنسلوانیا و خیلیهای دیگر فقط یک جواب دارند: حس غرور ملی و شرافت فردی. خوب است ملتی بتواند به مردم جهان نشان دهد که چیزهایی دارد که در هیچ زلزله ای نمی لرزند حتی اگر زلزله نه ریشتر باشد

Monday 14 March 2011

یاور ...

هو المتین

...
از آن‌هنگام که براستی باورش کردم
...
 یک نقطه گذاشت زیر باورم
...
 و شد یاورم



ربوده است ز من اختیار، جذبه‌ی بحر
...
عنان گسسته‌تر از رشته‌های بارانم

Friday 4 March 2011

برآی ای آفتاب صبح امید


چشمانم فقط بارانی نیست ، وجودم تشنه باران است، امشب باید زیر باران تطهیر کنم جانم را، که هر چه کشیدم از دوری تو نبود! از دوری من است نازنین
...
سوختن و بیقراری در عشقت را دوست دارم خاکستر جانم را تو به باد ده
...
نمیدانم چگونه دل‌ سنگ و سینه تنگم در عشق تو ذره ذره آب شده ؟  اینهمه شیدائی و عاشقی را براستی چگونه در خود جای داده؟
...
گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشت
...
قطره باران ما گوهر یک دانه شد
...
اما نازنینم هجرانت کمر شکن است و کوهی از غم
...
بگذار فریاد برآرم که جان نفس دیگر نمانده و دارم خورد میشوم
...
گوشه گیران انتظار جلوه خوش می‌کنند
...
برشکن طرف کلاه و برقع از رخ برفکن
...
عمر به فراغت گذشت نازنین، به فریاد عاشقانت رس که حتی لحظه لحظه‌ها را هم میشمارند
...
فلاور
...
گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند
...
ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست

هجرش، جان و جگر را سوزاند و از دوست فقط درد به یادگار ماند


هر چه می‌‌شناختم، نبود

و

!هر چه بود، نشناختم

امشب من آنچه را که شناخت، می‌ پنداشتم به آبش انداختم

هر چه من آن بودم، امشب دانستم که نبودم

آنچه را که می‌بایست نور آمد و آنچه را که نمی‌‌بایست دود
فلاور


ای یار مرا غم تو یارست ... عشق تو ز عالم اختیارست
با عشق تو غم همی گسارم ... عشق تو غمست و غمگسارست
جان و جگرم بسوخت هجران ... خود عادت دل نه زین شمارست
جان سوختن و جگر خلیدن ... هجران ترا کمینه کارست
در هجر ز درد بی‌قرارم ... کان درد هنوز برقرارست
ای راحت جان من فرج ده ... زان درد که نامش انتظارست
در تاب شدی که گفتم از تو ... جز درد مرا چه یادگارست

انوری


Tuesday 1 March 2011

... یادش به خیر

یادت نمی‌‌آید، نه ... یادت نیست، یادآن روزگارانی بخیر، که دروغگو دشمن خدا بود! ... حال آنقدر دروغ گفتیم که برای بیان کوچکترین راستی‌ها، نیاز بقسم خداست